باران زیبا

هنری-اجتماعی-سیاسی

باران زیبا

هنری-اجتماعی-سیاسی

هنر

  آنچه ریشه دارد آسا ن تغذیه می شود

     آنچه به تازگی رخ داده است آسان اصلاح می شود

            آنچه خشک وسخت است آسان می شکند

              درخت کاج عظیم از بذری کوچک می روید و

                                        سفر هزار فرسنگی

                                          با یک گام آغاز می شود

                                                             تائو ت چینگ

.............................. ............................................................

.............................. .............................. .............................

 

    از این به بعد تصمیم گرفته ام بخشی در  باره مبانی هنرهای تجسمی در وبلاگ قرار دهم

   کتابهای خوبی با این موضوع وجود دارند که دفعه بعد لیستی از کتابهاو کتابخانه های هنری خوب را که می شناسم  معرفی می کنم

   درکل برای کسیکه می خواهد کار تصویری انجام دهد  یک چشم باز یک ذهن  تحلیل گر و یک دست که مدام آنچه را که می بیند بر روی کاغذ بیاورد از همه چیز مهمتر است و هر چه که با حواس انسان قابل درک است بهترین منابع و بهترین معلم برای کار هنریند  فضای هنری دانشکد های هنر که محیطی سرشار از جستجو و خلاقیت و ایده های تازه یک کمک واقعا مفید  و یک نیاز جدی و در کنار آن شبکه اینترنت با منابع تصویری غنی و گسترده به خصوص برای ما که به هزار و یک دلیل از کتابها و منابع اصلی و به روز جهان محرومیم  بسیار قابل استفاده  است

 

یک ایده و یک پاسخ

یکی از وبلاگ نویسان  که متن قبلی من را  خوانده بود و لطف کرده بود ونظرش را هم در باره آن نوشته بود ( نمی دانم  آیادوست دارد آدرسش اینجا بیاید)  از من پرسید چرا می گویم" روح خدا" همه خلق خدا هم روح خدا هستند.

من با نظر این دوست که همه انسانها روح خدا هستند موافقم از این نگاه همه اجزا ئ  جهان جلوه الهی و همه جهان روشن با اوست اما سوال من این است که آیا همه این خدایی بودنشان را هر لحظه بیاد می آورند؟ آیا چنانکه شایسته چنین مقام بلندیست رفتار میکنند؟من  و تو -ما چقدر سعی داریم همیشه از آن سرچشمه سیراب باشیم ؟ اصلا یک مثال ساده ؛ آیا همه کسانی که نامشان رستم است شجاعند یا همه تیمورها خونخوارند؟چرا رستم فردوسی الگوی نیرو و شجاعت است ؟چرا تیمور تاریخ مظهر خونخواری؟چرا دریا مظهر بزرگی است اما خیلی از آدمها که نامشان هم دریاست حقیقتا کوچکند؟ چرا دماوند نماد بزرگی و غرور است ؟  اما خیلی از دماوندها هم هستند که چه جسم وچه روح کوچکی دارند ؟جواب در تمرکز روی همین چراست . ما همه آدمیم اما همه یک اندازه و یکجور نیستیم ما باید برای آدم بودن تلاش کنیم .برای رستم بودن و یاحتی تیمور بودن هم همینطور  اگر روح الله نامی اسم و رسم روح خدا بودن را  دارا شد حتما با تلاشی پیگیر حتما با آگاهی بوده اما این بمعنای وجود داشتن تنها یک انسان عاشق و عارف الهی نیست حد اقل در ایران عزیز ما  شناخته یا نشناخته چنین انسانهایی زیادند .من یک سوال دیگر دارم اگر همین ستاره ها در کشوری غیر از  ایران می درخشیدند آیا ما هر قدم کوچک آنها را ستایش نمیکردیم . یک رهبر مذهبی دیگر را مثال می زنم  :‌پاپ ژان  پل دوم  .او فردی بود که در سالهای آخرین عمر جلوهای کاملا روشن ربانی پیدا کرده بود این قابل انکار نیست (من نقش منفعل سیاسی او را در نظر نمی گیرم ) ایا اگر او در ایران زاده شده بود و عمری را هم در راه مرام دینی خود گذرانده بود آیا ما بنابرخصلت قومی خودمان مجاهده دینی اورا باور می کردیم ؟ چرا گاندی را درک کنیم چرا انقلاب بزرگ شیلی را و چرا انقلابیان نیکاراگوا را درک کنیم چرا همه رفتارهای تعالی طلب همه انسانهای بزرگ تاریخ را بپذیریم ولی آنهایی را که برایمان قابل لمس تر و نزدیکترند نپذیریم من نمی گویم که کسی را به پرستیم پرستش فقط مخصوص پروردگار بی نقص است من نمی گویم که خمینی عزیز و بزرگ بی نقص بودکه او خود انقدر بزرگ بود که چنین ادعای عجیبی نداشته باشد (منصفانه نگاه کنیم ). من خمینی را پرستش و عباد ت نمی کنم اما اورا دوست دارم چون بزرگ بود چون مثل یک بابای مهربان بود چون در میان آدمها سعی می کرد تا در مسابقه آدم بودن رتبه خوبی داشته باشد نمی گفت من اولم اما بر ای رتبه بهتر تلاش می کرد چون نمی خواست دنیا را ببلعد چون نمی خواست از این همه آدم که واقعا دوستش می داشتند برای خودش نردبان بسازد و بگوید که من منم .  اینها همه ارزشهای اخلاقیند که می شود بدون خلط مذهب و سیاست هم آنهارا درک کرد  . اصلا بهتر هم همین است که این نگاه سیاست زده را کنار بگذاریم سیاست عینکی تیره است. اما  فضایل انسان همیشگیند .نه خمینی معصوم نبود اما در این راه  حقیقتا تلاش میکرد  و دست آخر این که ایا اگر در یک مجموعه خطا هایی  وجود داشته باشد همه آن مجموعه باید رد شود؟ ...

                                                   

 

                                     

روح خدا

 

روح خدا بودی

تو با خود بوی بهشت آوردی

و نور را بر سیاهی شب پاشیدی

شب با تو رفت و گل بارید و عشق آغاز شد

و سپس

چنان که رسم خوبان است

 زود رفتی و حسرت آن نگاه  سرشار از عشقت بردلمان ماند.....

 

 

                                                    

 

 

 

 

 هنربهارانه زیستن است و بهار را به اعتدال  و لطافت می شناسند .

هنرمندانه ترین تابلوی هستی  انسان است و هنرمندانه ترین تابلوی انسان آسمانی زیستن .

هنرمند ترین نقاش کسیست که پس از گریه یک کودک لبخندی بر لبانش نقاشی کند .

                                                    بر گرفته از کتاب گلبرگها+تافا

                                                     محمد رضا سنجری

امروز می خواهم از اساتید گرانقدر این ترم  تشکر کنم .ترم بسیار عالی با استادهای متعهد در دانشگاه تهران جناب آقای دکتر اسلامی  و درس بسیار بسیار مفید روش تحقیق .  سرکارخانم دکتر رهنورد و درس نقد  آقای دکتر ریخته گران و درس زیبایی شناسی ..... از لطف شما متشکرم و ازعلمی که  بی نقص دراختیار من وهم کلاسها گذاشتید حقیقتا سپاسگذارم

                                     

چقدر تصمیم گیری در سطح کلان برای یک کشور سخت و مسئولیت آور است. درست مثل یک بازی شطرنج در برابر بازی با هر مهره  رقیب چه مهره ای را پیش خواهد آورد ؟  معلوم نیست آخر این همه کشمکش بین ایران و آمریکا چه می شود .آیا واقعا بقا و وجود یک کشور در گروی یافتن دشمن در خارج مرزهای آن است یا تنها دوستی درمان دردهای کشور ماست؟ هرچه که هست  خدایا در این بازی با سر انجام نا معلومش   کشورمان را در امن وامان  قلعه بزرگیت نگه دار خدایا باران لطفترا ـــ هچنان که تاکنون  ـــ از  ایران عزیز وایرانیان نجیب و سرفراز دریغ مدار که تو لطیفترین لطایفی

                                   

MY DEAR IRAN

گفت حافظ ...

 

 

  ساقــی  بیــا  که  یــار  ز رخ  پــرده  بر گرفت        کــار  چــراغ خــــلوتیــان  بـــاز درگرفت

  آن  شـمـع  سـرگرفتـه دگـر  چهـره بـرفروخـت      ویــن پیـر سالخورده جوانی  ز سرگرفـت

  زنـــهــار از  آن عبـارت شــیــرین دل  فریــب         گویی که پسته  تو  سخن در شکر  گرفت

  هرسرو قدی که برمه و خور حسن  میفروخت       چــون تو در آمــدی پی کــاری دگر  گرفت

  زین  قصــه هفت گنبــد افلاک   پر صــداســت       کوته نظر بــبین که سخن مختــصر گرفت